مباحث مطرح شده در این جلسه:
- اصول عملیه
- تفاوت اصول عملیه و قواعد فقهیه
اصول عملیه
تفاوت اصول عملیه و قواعد فقهیه
بهعبارتدیگر بین چهاراصل (برائت، تخییر، احتیاط و استصحاب) که در اصول فقه بحث میشود با قواعد فقهی (قاعده طهارت، قاعده ید و …) که در اصول فقه بحث نمیشود، چه تفاوتی وجود دارد؟
شاید بگوییم مسئله اصولی در اصول عملیه آن است که ناظر بهواقع نیست. این چهاراصل ناظر بهواقع نیستند برخلاف قواعد فقهیه که ناظر بهواقع هستند.
مقصود از رفع ما لا یعلمون در برائت این است که وقتی دلیل شرعی ندارید و متحیر هستید میتوانید سراغ برائت بروید.
بهعبارتدیگر اصول عملیه، صرفاً اعتبارات شرع هستند اما قواعد فقهی، حکم شرعی هستند و صرفاً اعتبار نیستند و نوعی واقعیت هستند. مثلاً در استصحاب میگوییم اگر شک داری بگو پاک است اما اصل طهارت میگوید واقعاً پاک است؛ احکام واقعی از مصالح نفس الامری حکایت میکنند اما اصول عملیه از مصلحت عامه حکایت میکنند. اگر مصلحت در متعلق امر باشد، مصلحت نفس الامر است اما اگر مصلحت عامه باشد، مثل مصلحت تسهیل دیگر مصلحت نفس الامر نیست. اصول عملیه مصلحت عامه دارند اما مصلحت در قواعد فقهی، مصلحت در متعلق امر است.
بهعبارتدیگر اصول عملیه، احکام طریقی در مقابل احکام نفسی هستند. احکام طریقی یعنی مصلحت و مفسده ندارند و اگر مطابق با واقع باشند، واقع را منجز میکنند و اگر مطابق با واقع نباشند، معذر هستند. قواعد فقهی، احکام نفسیاند و خودشان یا متعلقشان مصلحت و مفسده دارند.
اشکال این است که اگر اصول عملیه احکام طریقی باشند باید اطاعت آنها ثواب نداشته باشد و مخالفت با آنها عقاب نداشته باشد درحالیکه در اصول عملیه میگویند ثواب و عقاب وجود دارد. ثواب و عقاب همانطور که در احکام واقعی هست، در احکام ظاهری هم وجود دارد.
پاسخ اشکال این است که ثواب و عقاب که در احکام ظاهری هست، به دلیل مصلحت و مفسده در متعلق نیست بلکه به دلیل تعبد و تجری است. مثلاً شرابخواری استحقاق عقاب دارد؛ اگر کسی لیوان چای را به نیت شراب خورد، گناه کرده است درحالیکه شراب نخورده است و اگر کسی لیوان شراب را به نیت چای خورد، گناه نکرده است درحالیکه شراب خورده است بنابراین ملاک، تعبد و تجری است.