خارج اصول (استصحاب) پردیسان ۱۳۹۸

استاد احمد عابدی

اضافه کردن جزء در عبادت

❋ ❋ ❋

مقـدمـه: کلام در این باب بود که چزیز از عبادت کم شود و ما آن را فراموش کنیم، که بیان شد اصل عملی اینست که عبادت بدون آن صحیح است و برائت جاری می¬شود. اما در این جلسه بحث ما اینست که اگر جزئی در عبادت اضافه کردیم، آیا آن عبادت صحیح است یا باطل است؟ مثلا کسی حمد و سوره را خواند و بعد بخواهد دوباره بخواند یا بخواهد دو رکوع یا سه سجود و … انجام دهد. اضافه کردن چنین جزء یا شرطی در مأموربه مبطل است یا خیر؟

محل بحث: ابتدائاً باید بیان نمود که بحث در اینست که اگر چیزی در عبادت اضافه شود و آن لا بشرط باشد (نه بشرط شیئ و نه به شرط لا) مثلا شارع مقدس فرموده است سجده جزء نماز است، اما این سجده که شرط نماز است، بشرط شیئ است و باید یک سجده دیگر همراه آن بیاید، این خارج از بحث ما است. یا مثلا اگر کسی دو رکوع اناجم دهد، آیا جزء را زیاد کرده یا جزء را کم کرده است؟ ابتدا به ذهن می¬آید که با اضافه کردن رکوع، یک رکن زیاد شده است. اما در واقع این کم کردن رکن است، زیرا شرط نماز، رکوع به شرط وحدت است و کسی که چنین رکوعی انجام نداده است، این جزء و رکن را کم کرده است و اصلا رکوع انجام نداده است. بحث ما هم در جایی است که شخص جزئی را اضافه نماید. مثلا سوره را ده بار تکرار کرد یا تسبیحات را ده بار خواند.

اصول عملـیه: مرحوم آخوند می¬فرماید از نظر عقلی، اینجا مجرای اصاله الاشتغال و از نظر نقلی، مجرای برائت است. کسی که دو یا سه سوره می¬خواند، وقتی نمازش تمام شد می¬گوید یقین داشتم تکلیفی به گردنم بود، شک دارم با این کاری که انجام دادم تکلیف ساقط شده است یا خیر؟ عقل می¬گوید اینجا محل احتیاط است و اضافه کردن مبطل نماز است. اما حدیث رفع می¬گوید شک داری آیا تکرار سوره مانع نماز است یا خیر؟ اصل عدم آن است. پس نمازی که خواندیم صحیح است. البته همه¬ی اینها در صورتی است که قصد تشریع نداشته باشد.
مرحوم آخوند می¬فرماید اگر کسی بخواهد از راه استصحاب بگوید نماز درست است، این صحیح نیست و باید گفت این نماز از راه برائت درست است. مقصود آخوند هم اینست که این شخص وقتی تکبیره الاحرام گفت و مشغول خواندن سوره است، هنوز سوره را تکرار نکرده است، تا اینجا نمازش صحیح است و وقتی سوره را تکرار کرد، شک داریم نمازش صحیح است یا خیر؟ استصحاب صحت می¬کنیم. پاسخ اینست که چنین استصحابی حجت است، چون اولین رکن استصحاب اینست که متیقن سابق داشته باشیم. یعنی یقین داشته باشیم حمد که می¬خوانم صحیح است، سوره را که تکرار می¬کنم شک کنم. در جایی که کسی قصد دارد سوره را تکرار کند، ما از همان تکبیره الاحرام شک داریم نمازش صحیح است یا خیر؟ پس متیقن سابق نداریم و ارکان استصحاب ناقص است.

تحریر محل نزاع: اولین مطلب اصل این که می¬گویند اگر چیزی در عبادت اضافه شد، مثل سوره یا …؛ نفس این اضافه کردن جزء به چه معناست؟ مشکل بحث اینست که این جزء یا مثلا سوره که می¬خواهیم دو بار بخوانیم، یک بار که واجب است. اما این وجوب یک بار، آیا بشرط شیئ است یا بشرط لا است یا لا بشرط است؟ اگر سوره یک بار بشرط شیئ واجب باشد، در این صورت که اصلا تکرار کردن واجب است. اگر بگوییم سوره بشرط لا واجب است (یعنی سوره واجب است بشرط این که سوره¬ی دیگری خوانده نشود) در این صورت اگر یک سوره دیگر خوانده شود، یعنی اصلا همین سوره اول که خوانده شده هم انگار نخوانده¬ایم؛ یعنی شرط است بعد از حمد، یک سوره¬ی تنها بخوانیم و وقتی دو سوره خواندیم، انگار اصلا سوره نخوانده¬ایم و این زیادی نیست، بلکه کم کردن است. اگر هم بگوییم لا بشرط است (مثلا یک مرد نیاز است، حال قد بلند یا قد کوتاه، سید یا شیخ؟ همه لا بشرط است فقط یک مرد نیاز است)، یعنی یک سوره باید خواند، چه یک سوره و چه صد سوره، پس هیچی در نماز اضافه نشده است. پس آن که واجب است کلی سوره است و این کلی با یک سوره یا صد سوره هم سازگار است و چیزی در نماز اضافه نشده است. بنابراین اگر گفتیم سوره بشرط شیئ واجب یا لا بشرط است، چیزی اضافه نکردیم و اگر بگوییم بشرط لا است که در این صورت اصلا انگار سوره نخوانده¬ایم، پس این زیاد کردن سوره یا جزء به چه معناست؟ پس اصل اضافه کردن معنا ندارد.
مگر این که کسی بگوید این اضافه کردن جزء در نماز، یک امر عرفی است و دقت عقلی نمی¬خواهد و اگر عقلی دقت کنیم اصلا قابل تصور نیست.

محل برگزاری