❋ ❋ ❋

مقـدمـه: بیان نمودیم مقدمه¬ی واجب دو گونه است، مقدمه¬ی داخلی که به آن جزء گفته می¬شود و مقدمه¬ی خارجی که به آن شرط گفته می¬شود. حال بحث اینست که آیا به مقدمات داخلی مانند رکوع، سجود، تشهد و … مقدمه¬ی واجب گفته می¬شود و داخل در بحث هستند یا خیر؟ مقدمه¬ی خارجی را هم دانستیم که خارج از مأمورٌبه است اما اثر در ماموربه دارد و قطعا داخل در بحث است.

چگونگی بحث در آثار آیت‌ﷲ خوئی: بسیاری از کتب اصولی مانند آثار آیت‌ﷲ خوئی یا شاگردان ایشان، بحث را این گونه مطرح نموده¬اند که هرگاه بحث از اجزای علت تامه باشد، این¬ها داخل در بحث هستند؛ اما هرگاه بحث درباره¬ی جزء و کل باشد، این¬ها خارج از بحث هستند.

شیوه¬ی صحیح ورود به بحث: ما بدین صورت وارد بحث می¬شویم که می¬گوییم اجزاء یک مأموربه، آیا مقدمه¬ی مأمورٌبه هستند یا خیر؟ اگر هم مقدمه هستند آیا واجب هستند یا خیر؟ اگر هم واجب هستند، آیا واجب نفسی هستند و آیا واجب غیری هستند؟ اگر هم واجب به وجوب غیری هستند، آیا دو وجوب دارند یا یک وجوب دارند؟

مقدمه بودن جزء: آیا جزء مقدمه محسوب می¬شود یا خیر؟ اگر کسی بگوید مقدمه واجب، یعنی چیزی که وجوداً مقدمه، غیر از ذی المقدمه است، مثلا یک وجود برای ذی المقدمه (مانند نماز) است و یک وجود برای مقدمه (مانند وضو) است، در این صورت شرط مقدمه¬ی واجب اینست که وجوداً غیر از ذی المقدمه باشد، در این صورت روشن است که «اجزاء» مقدمه نیستند. زیرا رکوع و سجود غیر از نماز نیست و همان نماز است.
اما اگر کسی بگوید تعدد وجود ملاک نیست، بلکه بحث درباره اینست که اگر یک چیزی متوقف بر چیز دیگر بود، مثلا نماز متوقف بر وضو است و متوقف بر رکوع هم هست، در این صورت باید بگوییم مقدمه¬ی داخلیه داریم و اجزای یک عبادت را مقدمه می¬نامند. توضیح هم اینست که مثلا نماز، یک مرکب اعتباری است (و مرکب حقیقی نیست). مرکب هم نیازمند اجزاء خود است، اما این مرکب که نیازمند اجزاء است، آیا مرکب و جزء، دو چیز هستند یا یک چیز هستند؟ آخوند در کفایه می¬فرماید این اجزاء را به سه صورت می¬توان در نظر گرفت، یکی به شرط لا، یکی لا بشرط و یکی هم به شرط شیئ.
گاهی می¬گوییم رکوع «بشرط لا» است؛ یعنی رکوع را این گونه در نظر می¬گیریم که قبل و بعدی ندارد، مثلا قبلش قیام ندارد و بعدش «سمع ﷲ» ندارد، در یک رکعت نماز هم نباشد، یعنی به شرط لای از چیزهای دیگر. چنین رکوعی با نماز متباینین هستند و ضد نماز است و اصلا نماز را هم باطل می¬کند.
گاهی هم می¬گوییم رکوع «لا بشرط» است؛ یعنی رکوع مقید نیست به این که حتماً چیز دیگری کنارش باشد و مقید هم نیست چیز دیگری کنارش نباشد. جنین رکوعی جزء نماز است.
گاهی هم می¬گوییم رکوع » بشرط شیئ» است؛ یعنی رکوعِ مقید به این که قبلش قیام باشد و بعدش هم «سمع ﷲ» باشد که چنین رکوعی با نماز یک چیز است و اتحاد دارند.

فلذا اگر کسی بگوید در مقدمه¬ی واجب باید جزء و کل دو تا وجود داشته باشند، در مانحن فیه می¬گوییم رکوع با نماز، اعتباراً دو وجود دارند. یعنی این به یک اعتبار در نظر گرفته می¬شود (لا بشرط) و آن هم به یک اعتبار در نظر گرفته می¬شود (بشرط شیئ)؛ یعنی رکوع لا بشرط و رکوع به شرط شیئ، دو چیز هستند.
نتیجه این که طبق نظر مرحوم آخوند، با این مقدمات، به چیزی که جزء است، مقدمه گفته می¬شود.

وجوب مقدمه: آیا چنین مقدمه¬ی واجب است یا خیر؟ ملاک وجوب مقدمه در اینجا وجود دارد یا یر؟ پاسخ اینست که اگر کسی بگوید آن چه که واجب است، غرضش انجام نمی¬شود، مگر با آن مقدمه؛ یعنی غرض شارع تأمین نمی¬شود، مگر با این مقدمه؛ در این صورت مقدمه¬ی واجب واجب است. یعنی مثلا غرض نماز تأمین نمی¬شود مگر با این رکوع یا سجود، پس رکوع و سجود واجب است.

نفسی یا غیری بودن مقدمه¬ی داخلی: وقتی مقدمه¬ی داخلی واجب باشد، این بحث پیش می¬آید که وجوبش نفسی است یا غیری و این که آیا دو وجوب است یا یک وجوب؟ اگر کسی جزء را به عنوان مقدمه¬ی داخلی در نظر بگیرد (یعنی همان لا بشرط) در این صورت واجب غیری می¬شود.
از طرف دیگر این که بیان نمودیم هر مرکبی، امرش بر روی اجزاء خرد و تقسیم می¬شود. یعنی امر «اقیموا الصلاه» به امرهای اقیموا الرکوع، اقیموا السجود، اقیموا التشهد و …. خرد می¬شود. این یعنی رکوع به واجب نفسی واجب شده است، زیرا امر اقیموا الصلاه، نفسی است.
پس رکوع هم به نحو واجب غیری و هم به نحو واجب نفسی واجب است.

ان قلت و قلت: حال این سوال پیش می¬آید که آیا ممکن است یک چیز دو وجوب داشته باشد؟ آیا این همان اجتماع مثلین که محال است نمی¬شود؟
پاسخ این سوال بدین صورت است که اولاً این دو وجوب در عرض یکدیگر نیستند، بلکه یکی نفسی و دیگری غیر است. آن چه که ایراد دارد اینست که هر دو وجوب نفسی یا غیری باشد. یک نفسی و یک غیری، محل تداخل است. یعنی یک وجوب مؤکد و مشدد داریم مانند این که کسی نذر کند نماز ظهر بخواند.

محل برگزاری