خارج اصول (مقدمه واجب) حرم مطهر ۱۳۹۸

استاد احمد عابدی

وجوب نفسی یا غیری مقدمه داخلی

❋ ❋ ❋

مقدمه: کلام در با وجوب مقدمه¬ی داخلی بود و می¬خواستیم نوع وجوب آن را تبیین نماییم.

نظر مرحوم سبزواری در علیت جزء: مرحوم سبزواری در کتاب شرح منظومه، در بحث علت و معلول می¬فرماید: علت جزء داخلی شیئ است، یعنی می¬توانیم بگوییم رکوع یا سجود علت است. در فلسفه گاهی جزء را علت ناقصه می¬نامند. فرق بین جزء و شرط را هم بیان نمودیم که یکی داخل مأموربه و دیگری خارج از آن است.

نظر آیت‌ﷲ خوئی در نوع وجوب جزء: اگر به اجزاء مأمورٌبه، مقدمه¬ی داخلی بگویند، در این صورت چنین مقدمه¬ای، واجب است. افرادی مانند آیت‌ﷲ خوئی می¬فرمایند، مقدمه¬ی واجب، اگر داخلی بود، واجب به وجوب غیری نیست، بلکه نفسی است. علت هم اینست که در ذهن آیت‌ﷲ خوئی این بوده که باید مقدمی و ذی المقدمه دو وجود باشند و وجوب از ذی المقدمه به مقدمه ترشح کند. در اینجا هم که ما دو وجود ندارد بلکه جزء و کل هستند، فلذا وجوب نفسی برای مقدمه¬ی داخلی ثابت می¬شود.
آخوند هم می¬فرماید فرق جز و کل، در لا بشرط و بشرط شیئ است. رکوع به شرط شیئ، نماز است. و نمازی که خرد شود و لا بشرط باشد، رکوع و سجود و تشهد و… می¬شود.

توضیح یک مطلب: برخی فرموده¬اند چه اشکالی دارد که یک چیز دو وجوب داشته باشد. مثلا مقدمه¬ی داخلی هم واجب به وجوب نفسی و هم به وجوب غیری باشد؟
ان قلت که دو وجوب، اجتماع مثلین و محال است؛ قلت این¬ها مثلین نیستند، زیرا اینجا اولاً اندکاک (ادغام یکی در دیگری) وجود دارد ولکن جواب اشکال اینست که اندکاک یا تداخل، یا تشدید، در صورتی است که دو جیز در یک رتبه باشند، اگر دو چیز در یک زمان باشند، یکی در دیگری تداخل می¬کند و تشدید حاصل می¬شود. حال اگر یک پدر و پسری باشند که پدر ۵۰ سال قبل مرده باشد، آیا می¬توان گفت قدرت این دو نفر خیلی زیاد می¬شود؟ پاسخ منفی است زیرا اینجا اندکاکی نداریم.
در مانحن فیه یک وجوب غیری و یک وجوب نفسی داریم. وجوب نفسی مقدم است و وجوب غیری مؤخر است و چیزی که مؤخر است نمی¬تواند چیزی را که مقدم است تاکید کند، فلذا عدم هم رتبه بودن، مانع انداکاک است.
برخی فرموده¬اند اشکالی ندارد و عدم هم رتبه بودن، مانع نیست. آن چه ما می¬خواهیم، معیت در وجود است و تقدم و تأخر اشکالی ندارد. می¬شود یک چیز مقدم و دیگری مؤخر باشد و اندکاک هم صحیح است. علت هم اینست که مقدمه و ذی المقدمه، نسبت علت و معلو دارند. یکی علت است و مقدم است و دیگری معلول است و مؤخر است، اما همیشه با هم هستند و اندکاک صحیح است. فلذا اشکالی ندارد که بگوییم وجوب غیری با وجوب نفسی، همدیگر را تاکید می¬کنند و این رکوع و یا سجود یا…، یک وجوب شدید پیدا می¬کنند.

در بحث اجتماع امر و نهی، گفته می¬شد که اشکالی ندارد که یک کون علی الارض، هم حرام و هم واجب است. از جهتی هم غصب و از جهتی هم صلاه باشد. (البته ما سابقاً بیان نمودیم در نماز در دار غصبی، فقط سجده باطل است.)
چطور در آن مبحث می¬گفتیم یک قیام هم اطاعت است و هم معصیت است و هم واجب و هم حرام است؟ چطور در ما نحن فیه نتوانیم بگوییم یک سجده هم واجب نفسی است و یک واجب غیری است؟
در پاسخ باید بگوییم جواب اینست که این سوال درست است، زیرا گاهی یک عنوان حیثیت تعلیلی حساب می¬شود و گاهی یک عنوان حیثیت تقییدی حساب می¬شود. حیثیت تعلیلی یعنی این که این عنوان و این قید و این لفظی که ذکر شده است ملاک نیست. این مثل یک عینک است که صاحب آن به وسیله¬ی شیشه¬ی عینک بیرون را میبیند. یعنی اگر هم حکم روی عنوان رفته باشد، عنوان ملاک نیست و معنوان ملاک است. در حیثیت تقییدی، خود عنوان یا قید دخالت دارد.
در جایی که شارع می¬گوید یجب الصلاه و یَحرُم الغصب، در اینجا وجوب روی عنوان صلاه رفته است و خود عنوان واجب است و هر چه به آن صلاه گفته شود واجب است و هکذا در غصب. به این حیثیت تقییدی گفته می¬شود. کسی نگوید وجوب یا حرمت روی ایستادن رفته است. یعنی شارع فرموده نماز واجب است و غصب حرام است و نفرموده است این ایستادن واجب یا حرام است.
اما در بحث مقدمه¬ی واجب، این مقدمه حیثیت تعلیلی است. یعنی شارع با عنوان مقدمه هیچ کاری ندارد، بلکه شارع وضو را می¬خواهد. بنابراین وقتی می¬گوید مقدمه واجب است، این مقدمه مانند عینک است که وضو دیده شود. پس وضو یا رکوع یا… هم واجب نفسی است چون شارع فرموده است اقم الصلاه، و هم واجب غیری است چون شارع فرموده مقدمه¬ی واجب، واجب است. پس هر وقت که گفته می¬شود حیثیت تعلیلی است، این عنوان و مقدمه بودن لحاظ نمی¬شود و خود کار دیده می¬شود. وقتی خود کار دیده شود، ان کار دو حکم پیدا می¬کند و این اجتماع مثلین است. اما وقتی حیثیت تقییدی بود، این جا اجتماع دو حکم اشکالی ندارد.

محل برگزاری