مباحث مطرح شده در این جلسه:
- فرق بین عموم و اطلاق
فرق میان عام و مطلق
اطلاق اصلاً عموم ندارد و معنای اطلاق آن است که لفظ یا کلمه، قید ندارد. اگر کلمهای مانند رجل نکره بود، این نکره بودن وقتی در سیاق نفی قرار گرفت، دلالت بر عموم دارد ولی اگر در سیاق اثبات بود، مطلق است و این رجل قابل صدق بر کثیرین نیست. معنای رجل، مردی است. وقتی مقدمات حکمت جاری شد، بیقید میشود و شامل قدبلند و قدکوتاه میشود؛ اما نه به جهت اینکه رجل بر قدبلند و قدکوتاه وضع شده باشد.
در عام، لفظ شمول دارد ولی در مطلق، لفظ شمول ندارد بلکه لفظ بیقید است و بیقید بر با قید صدق و تطبیق دارد یعنی تعدد مربوط به خارج است نه لفظ. رجل در خارج بر افرادی زیادی صدق میکند، نه اینکه بر افراد زیادی وضع شده باشد.
عام یا شمولی است یا مجموعی یا بدلی. تفاوت عام بدلی با مطلق بدلی (معمولاً مطلق دلالت بر بدل دارد) در چیست؟
آقا ضیاء عراقی فرموده است: فرق بین بدلی با استغراقی و مجموعی، در متعلَق حکم است ولی فرق بین مجموعی و استغراقی در نوع تعلق حکم است. «العلماء» با «نکره در سیاق نفی» در متعلق فرق دارد. العلماء بر کل تعلق گرفته است اما در بدلی بهصورت علیالبدل است نه کل. العلماء همه را در برمیگیرد اما در بدلی نوعی تبادل هست که اگر این نشد، آن یکی و اگر نشد آن دیگری.
فرق مجموعی و استغراقی هم در حکم است. وقتی فرمود: اکرم العلماء و عبد نصف علماء را اکرام کرد و نصف دیگر را اکرام نکرد، نصف ثواب را برده است یا هیچ ثوابی نمیبرد؟ چنانچه کل علماء را اکرام کند ثواب میبرد، عام مجموعی است و چنانچه هر اکرام عالمی یک ثواب دارد، علم شمولی است. فرق این دو در حکم شرعی است که حکم طوری است که هر فرد یک تکلیف باشد یا حکم طوری است که کل یک تکلیف باشد.
امام خمینی ابتدا میفرماید نباید عمر را در تعریف عام و خاص صرف نمود. لکن چیزی که موجب میشود معنای عام و خاص روشن شود را ذکر میکنیم:
«و هو أنّه لا إشکال فی أنّ الألفاظ الموضوعة للطبائع بلا شرط کأسماء الأجناس و غیرها لا تکون حاکیة إلاّ عن نفس الطبائع الموضوعة لها، فالإنسان لا یدلّ إلاّ علی الطبیعة بلا شرط و خصوصیّات المصادیق لا تکون محکیّة به و اتّحاد الإنسان خارجا مع الأفراد لا یقتضی حکایتها، لأنّ مقام الدلالة التابعة للوضع غیر مقام الاتّحاد خارجا». (مناهج الاصول ج ۲ ص ۲۲۹)
این کلام به همان مطلبی که گفته شد اشاره دارد که عموم از اطلاق فهمیده میشود به جهت خارج و در مقام تطبیق نه به جهت لفظ لذا نباید مطلق را عام بدانیم.
امام فرموده است: هیچ لفظی لو خلی و نفسه، بر عموم دلالت نمیکند؛ بلکه دلالت هر لفظی بر عموم به تعدد دال و مدلول است. العلماء دو کلمه است: ال و جمع. دلالت العلماء بر عموم به دلیل آن است که ال جنس بر جمع وارد شده است. علماء معنایی دارد که با قرینه ال بر عام دلالت میکند؛ اما کلماتی مثل کل یا جمیع با تعریف آخوند و اشکال امام خمینی روشن میشود. امام فرموده است: «و أمّا تعریفه: بأنّه ما دلّ علی شمول مفهوم لجمیع ما یصلح أن ینطبق علیه، فلا یخلو من مسامحة، ضرورة أنّ الکلّ لا یدلّ علی شمول الإنسان لجمیع أفراده و الأمر سهل». (مناهج الاصول ج ۲ ص ۲۳۱)
مراد امام خمینی آن است که اگر کلمه کل بر عام بودن انسان دلالت دارد، پس کل عام نیست. دلالتکننده عام است یا دلالتشونده؟ کلمه کل، عام است یا کلمه انسان؟
امام عام را اینگونه تعریف میکند: «ما دلّ علی تمام مصادیق مدخوله ممّا یصحّ أن ینطبق علیه». (مناهج الاصول ج ۲ ص ۲۳۰)
فرق این دو در آن است که امام میفرماید کلمه کل که عام است و انسان که مدخول کل است، بر مصادیق انسان دلالت دارند ولی آخوند تعریف را روی مدخول کل برده است.
از این کلام میتوان استفاده نمود اینکه بعضی بحث را روی فرق بین عام بدلی و مجموعی و استغراقی بردهاند و فرق آنها را به متعلق ذکر کردهاند و فرق مجموعی و استغراقی را به نوع حکم ذکر کردهاند، خروج از بحث است. چون بحث در خود عام است اما اگر بحث را روی متعلق یا نوع حکم ببریم، یعنی عام را میخواهیم از چیزی غیر از عام بفهمیم.