مباحث مطرح شده در این جلسه:
- سیره غیر متصل به زمان معصوم
- سیره متشرعه و سیره عقلائیه
- شأن نهی از منکر و شأن تشریع در سیره معصوم
- قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه
- کلام شهید صدر و چند مثال
- نتیجه مقدمات
- انواع سیره عقلائیه
سیره غیر متصل به زمان معصوم
بحث این است که سیرهای به زمان معصوم متصل نباشد، آیا میتواند مورد امضاء باشد؟
روشن است که اگر سیرهای در زمان معصومین علیهمالسلام بود و در مرای و منظر امام باشد و امام بتواند منع و ردع بکند و مانعی از ردع امام علیهالسلام وجود نداشته باشد ولی ردع نکند، دلیل بر امضاء امام علیهالسلام است. مثلاً دفن میت رو به قبله دلیل شرعی ندارد ولی میدانیم که مردم میت را رو به قبله دفن میکنند و این سیره تا زمان امام معصوم اتصال دارد و معصوم میتوانست ردع کند و ردع نکرده است لذا معلوم میشود که امام علیهالسلام به این فعل راضی بوده است. شاهد آنکه در تاریخ خلاف این مطلب نقل نشده است. مقدار حجیت و اینکه سیره دلیل لبی است و وجه عمل را بیان میکند مورد بحث نیست.
مقدماتی ذکر میشود تا معلوم شود آیا سیرهای که به زمان معصوم علیهالسلام متصل نیست، حجت است؟
سیره متشرعه و سیره عقلائیه
اول: دو گونه سیره داریم: سیره متشرعه و سیره عقلائیه. سیره متشرعه یعنی کاری که مردم چون مسلماناند انجام میدهند مثل دفن میت رو به قبله یا دفن مسلمان در قبرستان مسلمین و عدم اجازه دفن کافر در قبرستان مسلمین یا آهسته خواندن نماز ظهر جمعه بااینکه بلند خواندن نماز ظهر جمعه دلیل دارد. سیره عقلائیه یعنی آنکه عقلا برای نظام معیشت خود رفتارهایی را انجام میدهند.
شأن نهی از منکر و شأن تشریع در سیره معصوم
دوم: امام معصوم علیهالسلام دو شأن دارد؛ اول آنکه نهی از منکر کند، دوم آنکه احکام را بیان کند و مشرّع است. چیزی که معمولاً در کتابهای فقهی و اصولی بحث میشود جایگاه اول است. کتابهای فقهی و اصولی میگویند: سیره آن است که عملی در مرای و منظر امام باشد و بتواند نهی کند ولی نهی نکند. این همان شأن نهی از منکر است. درحالیکه امام، شأن بیان احکام را هم دارد و امام بودن به شأن دوم است. نمیشود حکمی از احکام باشد و امام اهمال کند.
قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه
سوم: در منطق گفته شده است: قضیه یا خارجیه است یا حقیقیه. قضیه خارجیه آن است که حکم روی فرد خارجی برود، مثل: قتل من فی العسکر؛ اما قضیه النار حاره، قضیه حقیقیه است چون مراد آتش خاصی نیست و کاری ندارد که الآن در خارج آتشی وجود دارد یا خیر. در قضیه خارجیه حکم مربوط به مصداق خاصی است. در مواردی که شاعر میخواهد نهی از منکر کند، قضیه خارجیه است که این شخص فعل خاصی را انجام داده است اما در بیان احکام، قضیه حقیقیه است و ناظر به مصداق خاصی نیست و مقدره الموضوع یا مفروضه الموضوع است.
کلام شهید صدر و چند مثال
چهارم: سیرهای که محل بحث است سیره عقلائیه است. شهید صدر در کتاب بحوث میفرماید: «السیرة العقلائیة: و نقصد بها ما هو أعمّ من السلوک الخارجی فهی تشمل أیضا المرتکزات العقلائیّة وإِن لم یصدر منهم بالفعل سلوک خارجی علی طبقها لعدم تحقق موضوعها بعد والعنوان الجامع المواقف العقلائیّة سواءً تجسّدت فی سلوک خارجی أم لا». (بحوث فی علم الاصول ج ۴ ص ۲۳۴)
به عنوان مثال روایات فراوانی داریم که اصحاب از ائمه علیهمالسلام درباره نجاست و طهارت کفار سؤال میکردند. معمولاً سؤال اینگونه است که پیراهنی را به یهودی دادیم و پوشید و مدینه و مکه هم گرم است و فرد عرق میکند، آیا این پیراهن نجس است؟ یا به یهودی و مسیحی دست دادیم و اینها به خوک و شراب دست میزنند، آیا نجس است؟
بهعبارتدیگر از نجاست عرضی سؤال شده است و در هیچ روایتی نیامده است که آیا خود یهودی یا مسیحی نجس است؟ از نجاست عارضی سؤال شده است نه از نجاست ذاتی. ازاینجا میتوان این مطلب را به دست آورد که ذهنیت مردم آن است که خود یهودی و مسیحی نجس نیستند وگرنه ائمه علیهمالسلام میفرمودند کاری به اینکه این فرد خوک یا شراب خورده است یا به آنها دست زده است نداریم، خودش نجس است. ازاینجا این نکته روشن میشود که ذهنیت سائل این بوده است که خود شخص پاک است و نجاست امری عارضی است، یعنی از ارتکاز صحابه معلوم میشود که کفار طهارت ذاتی دارند.
نتیجه مقدمات
با توجه به این مقدمات میتوانیم بگوییم شخصیت حقوقی شرکت در زمان ائمه علیهمالسلام نبوده است، اما بحث درباره نهی از منکر نیست که بگوییم ائمه ردع کردهاند یا خیر. بلکه بحث در تشریع احکام است که ائمه باید حکم را طوری بیان کنند که همه دین بیان شود. تشریع دین قضیه حقیقیه است که نیازی به موضوع خارجی ندارد و ائمه باید طوری بیان کنند که موضوع مفروض باشد و در زمانهای بعد نیز استفاده شود.
بهعبارتدیگر امام معصوم علیهالسلام دو شأن دارد؛ یک شأن آن است که متدین است که بحث ما نیست. شأن دیگر آن است که امام عاقل است بلکه رئیس العقلا است. با این شأن، امام ارتکازی مانند بقیه عقلا دارد و اگر خلاف شرع باشد باید بیان کند.
انواع سیره عقلائیه
سیره عقلا دو گونه است: گاهی مبین و مخصص موضوع است مثلاینکه تحجیر موجب ملکیت است و زمان رسول اکرم مصداق مشخصی دارد که سنگ چیدن است اما امروزه فنس کشیدن هم تحجیر است و شاید در آینده با مصداق دیگری باشد. در این موارد سیره عقلائیه موضوع حکم را بیان میکند.
گاهی سیره عقلائیه حکم را بیان میکند و شارع حکمی را بر عهده عقلا میگذارد. مثلاً در بحث نکاح میفرماید: «لِکُلِ قَوْمٍ نِکَاحٌ». (تهذیب الاحکام ج ۷ ص ۴۷۲) یعنی عقلا برای ضرورتهای نظام زندگی باید زن و شوهر باشند و قانونی برای آن وضع میکنند، یکجا انکحت میخوانند و یکجا در شهرداری ثبت میکنند.
نمونهاش آن است که در زمان ائمه، حق التالیف یا حق معنوی وجود نداشته است؛ اما امروزه وجود دارد، آیا حق معنوی قابل خریدوفروش است؟ میتوان گفت روایاتی که در باب معاملات داریم، در هیچیک اشاره نشده است ملک باید شیء خارجی و محسوس باشد، لذا میتوان گفت حق معنوی امری عقلائی است که محسوس نیست. شرکت هم از همین باب است که در هیچ روایتی گفته نشده است که مالک باید شخص خارجی و قابل اشاره حسی باشد.