خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۱

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ حجر شرکت، توضیحی درباره مفهوم اعتباریات

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • توضیحی پیرامون اعتباریات
  • امور واقعی، امور انتزاعی و امور اعتباری
  • امور انشائی
  • عقل نظری و عقل عملی
  • تأثیر شرایط و محیط و آب‌وهوا بر عقل عملی
  • معنای اعتبار
❋ ❋ ❋

توضیحی پیرامون اعتباریات

با توجه به اینکه شرکت، شخصیت حقوقی است و شخصیت حقوقی امری خارجی نیست بلکه امری اعتباری است که به دست معتبر اعتبار شده است، توضیحی در مورد اعتباریات می‌دهیم.

در کتاب‌های فقهی این تعبیر به کار رفته است: اعتباریات تابع اعتبار معتبر هستند؛ یعنی اموری‌اند که واقعیت ندارند و باید دید معتبر چگونه اعتبار کرده است، مثلاً وضو را شرط نماز قرار داده است و ممکن بود که نماز را شرط وضو قرار دهد.

امور واقعی، امور انتزاعی و امور اعتباری

افرادی مانند مرحوم آیت‌ﷲ نائینی در باب استصحاب فرموده است: امور بر سه قسم هستند: امور اصیل و واقعی، امور انتزاعی، امور اعتباری. به‌عنوان‌مثال فرش که واقعیت خارجی دارد، از امور اصیل یا متأصل است. امور انتزاعی مثل ابوت و بنوت. آنچه در خارج است ابوت نیست اما رابطه‌ای بین این دو نفر وجود دارد که آن را ابوت می‌گوییم. امور اعتباری آن است که واقعیت خارجی ندارند و از خارج هم گرفته نشده‌اند مثل ریاست و مالکیت. امور اعتباری هیچ ارتباطی با واقعیت ندارند اما امور انتزاعی منشأ انتزاع در خارج دارند لذا تابع اعتبار معتبر نبوده و با خارج ارتباطی دارند.

امور انشائی

به اموری انشائیات می‌گویند یعنی چیزی که یک نفر ایجاد می‌کند مثل امرونهی. امور انشائی صدق و کذب ندارند و صدق و کذب مربوط به خبر است.

عقل نظری و عقل عملی

در فلسفه و کلام عقل را به دو بخش عقل عملی و عقل نظری تقسیم می‌کنند. (اینکه آیا دو عقل است یا یک عقل با دو مدرک یا یک عقل و یک مدرک است و دو ادراک، فعلاً محل بحث ما نیست).

اگر مدرک مربوط به واقعیات خارجی باشد، عقل نظری است مثل هندسه و ریاضیات و فیزیک که درک می‌کند چه چیزی در خارج هست یا نیست. اگر مدرک واقعیت خارجی نباشد، عقل عملی است مثل اخلاق، هنر، حقوق ادبیات که مربوط به بایدها و نبایدها است. در ریاضیات بایدونباید نداریم بلکه هست و نیست است، ولی اخلاق می‌گوید باید این‌گونه باشیم و نباید این‌گونه باشیم. اگر در ریاضیات و فیزیک، باید به کار برده شد، حقیقتاً باید نیست بلکه به‌نوعی به هست و نیست، برگشت می‌کند. مثلاً اینکه جواب فلان مسئله ریاضی باید فلان باشد، یعنی جواب فلان مسئله ریاضی فلان است. گاهی بایدها در واقعیات خارجی ریشه دارند.

تأثیر شرایط و محیط و آب‌وهوا بر عقل عملی

عجیب آن است که مردم دنیا بر اساس منطقه زندگی و شرایط آب‌وهوایی، فکرشان مختلف است. مثلاً کسی درجایی زندگی می‌کند که می‌گویند: اگر دختر، دوست‌پسر داشته باشد، بد است. شخصی هم درجایی زندگی می‌کند که می‌گویند: اگر دختر، دوست‌پسر نداشته باشد، بد است. قطعاً محیط، آب‌وهوا، غذا و وراثت در زندگی انسان تأثیر دارد. بدن و ساختمان وجودی انسان مناسب با آب‌وهوایی است که زندگی می‌کند و این در فکر تأثیر می‌گذارد یا کسی که خون می‌خورد، جنایتکار می‌شود و کسی که حلال بخورد، فکرش جور دیگری می‌شود.

این سؤال پیش می‌آید که آیا اینکه دودو تا چهار می‌شود، هم همین تأثیر را می‌پذیرد؟ یا اینکه باید در این مطلب بین عقل عملی و عقل نظری تفکیک کرد و گفت شرایط و محیط بر عقل عملی تأثیر دارد؟ تربیت، فکر را تغییر می‌دهد همچنان که محیط و شرایط باعث تغییر فکر می‌شود، اما فکری که مربوط به عقل عملی است.

معنای اعتبار

بحث ما در این است که اعتباریات به چه معنایی هستند؟ آیا می‌توان هر چیزی را هر طور که خواستیم اعتبار کنیم؟

کلمه اعتبار معانی مختلفی دارد. گاهی اعتبار یعنی موهوم و چیزی که ارزش ندارد، فراوان کلمه اعتبار به این معنا در علم اخلاق به کار می‌رود مثلاً می‌گویند ریاست، اعتباری است و ارزش نداشته و دروغ.

گاهی اعتبار در منطق به کار می‌رود، مانند معقولات ثانیه منطقی مثل معرف، حجت، جنس، عرض عام و… معقول ثانی منطقی یعنی چیزی که عروض و اتصافش در ذهن است، مثلاً جنس در خارج وجود ندارد و در ذهن است و اتصاف حیوان به جنس هم در ذهن است اما دروغ نیست و نمی‌توان جنس را نوع و نوع را جنس نامید بلکه ارتباطی با واقعیت دارد.

گاهی اعتبار در فلسفه به کار می‌رود، مثلاً می‌گویند وجود اصیل و ماهیت اعتباری است، یا شیخ اشراق بسیاری از چیزها را اعتباری می‌داند. در فلسفه اعتبار در مقابل اصالت است، یعنی چیزی که اثر مورد انتظار از او وجود ندارد. مثلاً کفش اثری دارد که پا خاک‌آلود نمی‌شود، آنچه پا را حفظ می‌کند، وجود کفش است نه ماهیت آن. البته اینکه در فلسفه میگویند وجود اصیل و ماهیت اعتباری است، ماهیت مقداری اثر دارد و همه‌اش دروغ نیست. اینکه کفش را پا می‌کنیم و فرش را پا نمی‌کنیم، این تفاوت مربوط به ماهیت است. چون وجود مشترک است و تفاوت در ماهیت است. وقتی در فلسفه چیزی اعتباری است، مقداری اثر دارد نه اینکه هیچ اثری نداشته باشد. اعتبار در فلسفه به واقعیت نزدیک‌تر است چون معقول ثانی فلسفی یعنی چیزی که عروض در ذهن و اتصاف در خارج دارد لذا با خارج ارتباط دارد مثل ضرورت، امکان، معلولیت و…

تا اینجا نتیجه این شد که یک معنای اعتباری، دروغ و موهوم است.

گاهی اعتبار در فقه به کار می‌رود که به معنای موهوم و دروغ نیست کما اینکه امر ذهنی صرف نیست، بلکه زندگی اجتماعی آن را اقتضا دارد. مثلاً در ریاضی دو را زوج می‌دانند یعنی تقسیم به یک و یک می‌شود، در زندگی هم همین نیاز است و مثلاً هرکسی که ازدواج می‌کند و همسر اختیار می‌کند، زوج می‌شود. اعتباریات در فقه و اصول یعنی انسان احتیاجاتی دارد و بر اساس آن احتیاجات، مفاهیمی را در نظر می‌گیرد که مفاهیم شبیه به واقعیات خارجی هستند. به‌عبارت‌دیگر اعتباری در فقه و اصول یعنی تعریف، حدود و مشخصات چیزی در واقعیت خارجی بر مفاهیم ذهنی منطبق شود مثل زوجیت در عدد دو که بر زوجیت مرد و زن منطبق می‌شود.

محل برگزاری