خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۱

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ حجر شرکت، هزینه هیئت تصفیه به عهده کیست؟ ادامه بررسی آیات و روایات

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • هزینه هیئت تصفیه به عهده کیست؟ آیا دین مفلس بر عهده امام است؟
  • ادامه بررسی روایات
❋ ❋ ❋

آیا دین مفلس بر عهده امام است؟

بحث این است که اگر کسی ورشکسته شد، آیا دین او بر عهده امام یا بیت‌المال است؟ و آیا می‌توان این را از افراد به شرکت‌ها تعمیم بدهیم؟ و آیا اجرت دلال، کرایه حمل‌ونقل، هزینه هیئت تصفیه و…، بر عهده امام است یا بر عهده خود مفلس است یا بر عهده طلبکاران است؟

روایاتی در این باب نقل شد. در اصول کافی سه روایت هست و عجیب است که شیخ حر عاملی این سه روایت را در وسائل الشیعه نیاورده است. شاید چون شیخ حر عاملی روایات فروع کافی را نقل کرده است و این روایات در اصول کافی هستند، آن‌ها را ذکر نکرده است. بعید است که بگوییم این روایات را ندیده است.

و عجیب آن است که یکی از این سه روایت که نقل خواهد شد، در جواهر آمده است و نقل جواهر با نقل کافی بسیار متفاوت است و مختلف نقل‌شده است و جواهر چند چاپ مختلف دارد و در چاپ مجمع فقهی آیت‌ﷲ شاهرودی این روایت نقل‌شده است. عجیب‌تر آنکه در مستدرک حاجی نوری که روایت معتبری در آن یافت نشده است، این روایت نقل‌شده است و چنانچه این روایت را معتبر بدانیم، تنها روایت معتبر در مستدرک است.

این روایات در کتاب الحجه و ذیل باب «بَابُ مَا یَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَی الرَّعِیَّةِ وَ حَقِّ الرَّعِیَةِ عَلَی الْإِمَام» آمده است. (اصول کافی ج ۱ ص ۴۰۵)

روایت آن است که امام پدر مردم است و اگر هیچ جمله‌ای قبل و بعد نباشد، پدر رحیم و شفیق حتماً دین فرزند خود را ادا می‌کند گرچه بر عهده پدر نیست.

حدیث اول: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِی فَقِیلَ لَهُ مَا مَعْنَی ذَلِکَ فَقَالَ قَوْلُ النَّبِیِّ ص مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَالرَّجُلُ لَیْسَتْ لَهُ عَلَی نَفْسِهِ وِلَایَةٌ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ وَ لَیْسَ لَهُ عَلَی عِیَالِهِ أَمْرٌ وَ لَا نَهْیٌ إِذَا لَمْ یُجْرِ عَلَیْهِمُ النَّفَقَةَ وَ النَّبِیُّ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هَذَا فَمِنْ هُنَاکَ صَارُوا أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا کَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عَامَّةِ الْیَهُودِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ هَذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَهُمْ آمَنُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ عَلَی عِیَالاتِهِمْ». (اصول کافی ج ۱ ص ۴۰۶)

این حدیث می‌فرماید اولویت پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام آن است که دین مردم بر عهده ایشان است. لذا حدیث دلالت دارد که دین مسلمان پس از مرگ بر عهده پیامبر و امام است.

سند حدیث: عده من اصحابنا ثقه هستند. احمد بن محمد بن خالد برقی ثقه است ولی احادیث ضعیف را نقل می‌کرده است و به همین دلیل از قم اخراج شد. سند دوم علی بن ابراهیم و پدرش است که هر دو ثقه و از بزرگان هستند.

قاسم بن محمد قمی اصفهانی معروف به کاسولا، توثیق ندارد. سلیمان بن داود منقری ثقه است ولی نجاشی درباره او گفته است: لیس بالمتحقق عندنا، یعنی معلوم نیست شیعه باشد. سفیان بن عیینه قطعاً شیعه نیست و احتمالاً زیدی است گرچه احتمال ضعیف است که سنی باشد.

در این حدیث دو نفر ضعیف است و دو نفر هم ضعیف نیستند ولی از ضعفا نقل می‌کنند، لذا حدیث قابل‌اعتماد نیست.

حدیث دوم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَکَ دَیْناً لَمْ یَکُنْ فِی فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَقْضِیَهُ فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ فَعَلَیْهِ إِثْمُ ذَلِکَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ- إِنَّمَا الصَدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ الْآیَةَ فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِینَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَیْهِ». (اصول کافی ج ۱ ص ۴۰۷)

این حدیث دلالت روشن دارد که دین بدهکار به ذمه بیت‌المال است ولی از باب سهم زکات است.

سند حدیث: علی بن حکم از اصحاب امام هشتم علیه‌السلام و موثق است. ابان بن عثمان در معالم ذکر شده است و صاحب معالم نقل می‌کند که فخرالمحققین از علامه حلی درباره ابان بن عثمان سؤال کرد و علامه فرمود: چه فسقی بالاتر از عدم ایمان و ابان بن عثمان شیعه نیست و امام علیه‌السلام درباره او آیه نبأ را خوانده است. از طرف دیگر ابان بن عثمان از اصحاب اجماع است که در اعلی درجه وثوق هستند و به‌قدری موثق هستند که: اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح هولاء. یعنی اگر یکی از ایشان از فرد ضعیفی نقل کند، سند حدیث درست می‌شود. کلام معالم و فخرالمحققین و علامه حلی را نمی‌توان پذیرفت. اولاً صاحب معالم از چه کسی نقل می‌کند چون خودش پسر علامه حلی را ندیده است و کلام ایشان مدرک ندارد. ثانیاً برفرض صحت نقل صاحب معالم، علامه حلی متوفای ۸۲۷ و قرن نهم است و نمی‌تواند درباره رجال قرون قبل نظر بدهد لذا اجتهاد و حدس است و توثیقات و تضعیفات ایشان برای خود ایشان حجت هستند ولی برای ما حجت نیستند. شهادت حسی یا قریب به حس، حجت است ولی شهادت حدسی حجت نیست. لذا ابان بن عثمان معتبر است. صباح بن سیابه توثیق ندارد. اگر کسی معنای کلام کشی (اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح هولاء) را این بداند که هر حدیثی که صحیح به اصحاب اجماع برسد، از آن به بعد صحیح می‌شود، این حدیث معتبر است. ولی اگر کسی معنای کلام را این بداند که حدیث ابان معتبر است نه اینکه هر کلامی که از ابان نقل شود، معتبر است، در این صورت حدیث ضعیف است و اعتبار ندارد. پس حدیث غیر معتبر است.

حدیث سوم: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَی مَنْ یَلِی حَتَّی یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَحِیمِ». (اصول کافی ج ۱ ص ۴۰۷)

دلالت حدیث روشن نیست و سندش اسکال دارد. حنان بن سدیر و سدیر بن حکم، توثیق ندارند.

حدیث چهارم: «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ رَجُلٍ مِنْ طَبَرِسْتَانَ یُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ قَالَ قَالَ مُعَاوِیَةُ وَ لَقِیتُ الطَّبَرِیَّ مُحَمَّداً بَعْدَ ذَلِکَ فَأَخْبَرَنِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی ع یَقُولُ الْمُغْرَمُ إِذَا تَدَیَّنَ أَوِ اسْتَدَانَ فِی حَقٍّ الْوَهْمُ مِنْ مُعَاوِیَةَ أُجِّلَ سَنَةً فَإِنِ اتَّسَعَ وَ إِلَا قَضَی عَنْهُ الْإِمَامُ مِنْ بَیْتِ الْمَال». (اصول کافی ج ۱ ص ۴۰۷)

مراد از «الطبری محمدا» محمد بن اسلم است. «الوهم من معاویه» یعنی معاویه نمی‌داند که امام فرمود اذا تدین یا فرمود اذا استدان.

دلالت حدیث بسیار خوب است که می‌فرماید اگر کسی نتواند تا یک سال قرض خود را ادا کند، به گردن بیت‌المال است.

سند حدیث: آیت‌ﷲ مکارم شیرازی، سهل بن زیاد را معتبر می‌داند ولی دیگران او را معتبر نمی‌دانند. سهل توثیق ندارد ولی بسیار معروف است و تقریباً یک‌چهارم کافی از او نقل‌شده است و این شاهد اعتماد کلینی به اوست و دلیل بر وثاقت وی می‌شود.

محمد بن اسلم توثیق ندارد و از غلات است ولکن در زمان ائمه یا غیبت صغری، بسیاری از اعتقادات امروز شیعه، غلوم محسوب می‌شده است. اگر کسی تنها عیبش، غلو باشد، دلیل بر ضعف او نیست. مثلاً برخی از علما معتقد بودند که ائمه علیهم‌السلام، اولاد پیامبر و انسان‌های خوب و مؤمنی بوده‌اند و اگر کسی آن‌ها را معصوم می‌دانست، غالی می‌شمردند درحالی‌که امروزه از مسلمات شیعه است.

عن رجل حدیث را مرسل می‌کند.

دو مطلب باقی می‌ماند که باید مطرح شود:
۱- روایات اهل سنت
۲- جمع‌بندی روایات مذکور

محل برگزاری