مباحث مطرح شده در این جلسه:
تعبدی نبودن نشانههای بلوغ
مراد از سال در بلوغ
اقرار بر بلوغ
تعبدی نبودن نشانههای بلوغ
اینکه در روایات حیض را علامت بلوغ قرار دادهاند و بعد برای خود حیض هم علامتی ذکر کردهاند، آیا این علامتها نوعی تعبد شرعی است؟ یا اینکه تعبد شرعی نیست، بلکه شارع صفاتی را بهعنوان رفع تحیر یا جهل ذکر کرده است؟ در روایات تعابیری اینچنینی وجود دارد: «دم یعرف» یا «لا خفاء فیه»، در بعضی روایات امام صادق طوری مسئله حیض را برای یک زن توضیح داد که وقتی آن خانم رفت به کسی گفت گمان میکنم ایشان قبلاً خودش زن بوده است، یا در بعضی روایات هست که این مطالب سر خداست و سر خدا را فاش نکنید، نه اینکه مطالب حیض سر خداست بلکه به معنای اینکه این کلام را مثل سر خدا در نظر بگیرید و پخش نکنید.
میتوان از این روایات فهمید که ائمه علیهمالسلام در مقام جعل تعبد نبودهاند، بلکه میخواهند بفرمایند که دم حیض چیز مشخصی است که اگر شما شک و تردید داشتید، اینها راههای برطرف کردن جهل و تردید است. نه اینکه تعبدا بگوییم اینها نشانه حیض است. حیض چیزی است که هر شخصی خودش میفهمد، اگر مطمئن شد احکام حیض را دارد و اگر با این علامات به اطمینان رسید احکام حیض را دارد؛ اما اگر با این علامتها به اطمینان نرسید باید طبق قواعد عمل کند و قواعد هم میگویند اصل عدم است. تا کسی به سن بلوغ نرسیده است، اگر خون دید و شک کرد، اصل عدم حیض بودن است، و اگر به سن بلوغ رسید و شک دارد در اینکه خون حیض است، اصل آن است که حیض است بر اساس قاعده امکان.
بلکه روییدن مو هم تعبد شرعی نیست بلکه شارع بهعنوان راهی برای تشخیص بلوغ بیان کرده است. در احتلام و حمل هم همینطور است. هیچیک از این علائم تعبد نیستند و شارع آنها را وسیلهای برای رفع جهل و تحیر قرار داده است. اگر کسی نتوانست با این راهها رفع جهل کند، باید سراغ قواعد برود.
نتیجه کلام آن است که حیض و حمل و بقیه مواردی که ذکر شده است، علامت بلوغ نیست. کلام فوق بهعنوان جواب این بحث شهید ثانی و صاحب جواهر است که بحث کردهاند اگر خانمی حامله بود، تا شکمش بزرگ است دلیل بر حمل نیست، هر وقت وضع حمل کرد میفهمیم که از شش ماه قبل (از باب اقل حمل) بالغ بوده است. اگر این موارد را راههایی برای رفع تحیر و جهل بدانیم، چنانچه کسی با سونوگرافی فهمید حامله است، راهی برای رفع جهل است و لازم نیست حتماً وضع حمل کند تا بفهمد شش ماه قبل بالغ بوده است.
مراد از سنه در بلوغ
صاحب جواهر فرموده است که اجماع داریم بر اینکه مراد از سال، سال قمری است و در جای دیگری فرموده است روایات به سال قمری انصراف درند. کسی هم شک و تردید نکرده است که سال قمری مراد است نه سال شمسی. ولی اینجا جای انصراف نیست، منشأ انصراف غلبه در وجود یا غلبه در استعمال است.
در شرع کلمه سنه یا سال بهکاررفته است؛ گاهی قرینه داریم که مراد سال قمری است مثلاً در بحث حج و صوم و گاهی قرینه داریم سال شمسی است مثلاً در بحث زکات و خمس. مواردی هم مراد از سنه، سال سیر و سلوک است، سید بن طاووس در اقبال میفرماید ماه رمضان ابتدای سال است.
اگر ملاک، کلام فلاسفه و اطباء باشد، حتماً مراد از سال، شمسی است نه قمری، چون آنها بر اساس مزاج و طبیعت افراد بحث میکنند که مزاج و طبیعت بر اساس سال شمسی است نه قمری. این بحث بهصورت مفصل در جواهر آمده است ولی ما وارد آن نمیشویم. با صرفنظر از کلام اطباء و حکماء، اگر شک داریم که مراد سال قمری است یا شمسی؟ باید سال شمسی ملاک باشد، به دلیل استصحاب عدم. ولی چون صاحب جواهر ادعای اجماع بر سال قمری کرده است، احتیاط آن است که قمری حساب شود. البته حقیقتاً چنین اجماعی وجود ندارد، شاهدش آنکه در کلمات بسیاری از فقها اصلاً شمسی و قمری بحث نشده است و استنباط صاحب جواهر است که میفرماید اجماع داریم.
اقرار بر بلوغ
اگر کسی اقرار کرد بالغ شده است، آیا اقرار یا بینه بر بلوغ پذیرفته میشود؟ اگر کسی ادعای احتلام یا انبات یا حیض کرد، آیا این ادعاء قابلپذیرش است؟ یکی از شرایط پذیرفته شدن اقرار، بلوغ است؛ پس اگر شک در بلوغ کسی داریم، اقرارش پذیرفته نیست. ولکن از طرفی گفتهاند مواردی که کسی چیزی را ادعا میکند که فقط از طریق خودش دانسته میشود، اقرارش پذیرفته میشود و قسم و بینه لازم نیست. شاید بتوان گفت احتلام و حیض و انبات از همین باب است.
شاید کسی بگوید در باب زنا، شرط شهود آن است که ببینند و دیدن هم به معنی دیدن آلت است که فسق است. در بلوغ هم نگاه به عورت، همینطور است. لکن بلوغ، امری عرفی است و این راهها، راه رفع تحیر و جهل است نه راه شرعی. قبلاً هم گفته شد که بینه حقیقت شرعی نیست، بلکه به معنای بیان و دلیل است. اگر با آلات پزشکی معلوم شد که کسی محتلم یا حائض است، یا با آزمایشهای پزشکی دانسته شد که بالغ است، یا با ثبتاحوال و غیر آن، سن مشخص شود، این علم کفایت میکند.
اگر کسی اقرار به بلوغ کرد، چنانچه بینه را داشت کفایت میکند و الا آیا باید قسم بخورد؟ شرط قسم، بلوغ است و اگر بخواهیم بلوغ را با قسم اثبات کنیم و بلوغ هم متوقف بر قسم باشد، دور است.
وقتی شک داریم بالغ است، قسم نافذ نیست، یعنی امکان قسم وجود ندارد چون شرط قسم بلوغ است؛ لذا با ادعا، اگر چیزی به نفع او بود ثابت نمیشود، اگر به نفعش نبود، ثابت میشود.