خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۰

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ ادامه بررسی روایات مستثنیات دین، بررسی مذهب بتری

مباحث مطرح شده در این جلسه:
ادامه بررسی روایات مستثنیات دین
بررسی مذهب بتری

❋ ❋ ❋

ادامه بررسی روایات مستثنیات دین
روایات بحث مستثنیات دین را بررسی می‌کردیم.
۲۳۸۰۶- قَالَ الصَّدُوقُ وَ كَانَ شَيْخُنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَرْوِي‏ أَنَّهَا إِنْ كَانَتِ الدَّارُ وَاسِعَةً يَكْتَفِي صَاحِبُهَا بِبَعْضِهَا فَعَلَيْهِ أَنْ يَسْكُنَ مِنْهَا مَا يَحْتَاجُ وَ يَقْضِيَ بِبَقِيَّتِهَا دَيْنَهُ وَ كَذَلِكَ إِنْ كَفَتْهُ دَارٌ بِدُونِ ثَمَنِهَا بَاعَهَا وَ اشْتَرَى بِثَمَنِهَا دَاراً لِيَسْكُنَهَا وَ يَقْضِي بِبَاقِي الثَّمَنِ دَيْنَهُ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۳۴۲ باب یازدهم از ابواب الدین ح ۶)

۲۳۸۰۷- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع‏ وَ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ لَهُ نَصِيبٌ فِي دَارٍ وَ هِيَ تُغِلُّ غَلَّةً فَرُبَّمَا بَلَغَتْ غَلَّتُهَا قُوتَهُ وَ رُبَّمَا لَمْ تَبْلُغْ حَتَّى يَسْتَدِينَ فَإِنْ هُوَ بَاعَ الدَّارَ وَ قَضَى دَيْنَهُ بَقِيَ لَا دَارَ لَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي دَارِهِ مَا يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ‏ وَ يَفْضُلُ مِنْهَا مَا يَكْفِيهِ وَ عِيَالَهُ فَلْيَبِعِ الدَّارَ وَ إِلَّا فَلَا. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۳۴۲ باب یازدهم از ابواب الدین ح ۷)
اگر در درآمد خانه چیزی هست که بتواند دینش را ادا کند و چیزی هم برای خود و خانواده‌اش باقی می‌ماند، می‌تواند خانه‌اش را بفروشد ولی اگر یکی از این دو شرط (اداء دین و بقاء مایحتاج خانواده) نبود، خانه را نفروشد.
سند حدیث: طریق شیخ طوسی به ابن محبوب صحیح است. هارون بن مسلم هم توثیق شده است و هم طرفدار تشبیه و جبر است. درباره هشام بن سالم و هشام بن حکم نیز چنین عبارتی است که هم موثق‌اند و هم طرفدار تشبیه‌اند. اگر کسی طرفدار تشبیه باشد، نوعی کفر است اما هشامان از بزرگان شیعه هستند و آنچه درباره تشبیه گفته‌اند، این چیزی که امروزه از تشبیه می‌فهمیم، نبوده است. تجسیم کفر است و کفر هم بزرگ‌ترین فسق است. هشام گفته است که خدا جسم است و در کافی هم آمده است: «لَيْسَ الْقَوْلُ مَا قَالَ الْهِشَامَانِ». (کافی ج ۱ ص ۱۰۵) ولی درباره هشامان می‌توان توجیه کرد که در زمان هشام بن حکم گاهی کلمه جسم گفته می‌شد اما جسم به معنای وجود بود نه به معنای ماده و در لغت هم شاهد دارد که در قرن دوم کلمه جسم به معنای وجود به کار می‌رفته است. شاهدش هم این است که هشام گفته است: «أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ» (کافی ج ۱ ص ۱۰۴) یا گفته است: خدا جسم است اما قابل‌دیدن نیست. (کافی ج ۱ ص ۱۰۴) این توجیه قابل‌پذیرش است اما آنچه آیت‌ﷲ خویی در کتاب‌های فقهی‌اش درباره هشام گفته است، صحیح نیست.
هارون بن مسلم قائل به جبر و تشبیه بوده است اما دلیل نداریم که تشبیهی که هارون گفته است همان تشبیهی است که هشام گفته است. او قائل به جبر است ولی هشام قائل به جبر نبوده است. کسی که قائل به جبر و تشبیه باشد، معنایش آن است که طرفدار معاویه و تفکر اموی است. پس قابل‌اعتماد نیست گرچه گفته‌اند ثقه است. ممکن است کسی فاسد المذهب باشد اما راست‌گو ثقه باشد، اما اگر کسی فاسد الدین است، نمی‌توان او را ثقه دانست. مثلاً اگر کسی مجوسی و صادق است، نمی‌توان او را ثقه دانست. درباره هارون دقت نکرده‌اند که اعتقاداتش فاسد است و او را ثقه دانسته‌اند.
مسعده بن صدقه، بتری است؛ بنابراین در سند حدیث دو نفر غیرقابل‌اعتماد وجود دارد.
۲۳۸۰۸- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يُخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّيْنِ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۳۴۳ باب یازدهم از ابواب الدین ح ۸)
مسقط الراس به معنای خانه است نه شهر. دلالت حدیث خوب است.
درباره ذریح المحاربی گفته‌اند: له اصل. اگر کسی مؤلف یکی از اصول اربعمائه باشد، دلالت بر مدح می‌کند. افرادی صاحب اصل هستند، افرادی صاحب مصنّف هستند و افرادی صاحب کتاب هستند. مؤلف کتاب یا مصنف بودن دلیل بر مدح نیست، اما مؤلف اصل بودن، دلیل بر مدح است. بعضی کتاب‌های رجالی، ذریح را توثیق کرده‌اند. پس سند حدیث معتبر است.
۲۳۸۰۹- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ لِشُرَيْحٍ- انْظُرْ إِلَى أَهْلِ الْمَعْلِ‏ وَ الْمَطْلِ وَ دَفْعِ حُقُوقِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْمَقْدُرَةِ وَ الْيَسَارِ مِمَّنْ يُدْلِي بِأَمْوَالِ الْمُسْلِمِينَ إِلَى الْحُكَّامِ فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ وَ بِعْ فِيهِ الْعَقَارَ وَ الدِّيَارَ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص- يَقُولُ مَطْلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَقَارٌ وَ لَا دَارٌ وَ لَا مَالٌ فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِ الْحَدِيثَ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۳۴۳ باب یازدهم از ابواب الدین ح ۹)
اهل معل یعنی کسانی که نظم بازار را به هم می‌زنند و مطل یعنی کسانی که اهل اهمال‌کاری هستند و قرض مردم را نمی‌دهند و در پرداخت دین مردم تأخیر می‌کنند.
این حدیث دلالت دارد که جایز است خانه بدهکار را بفروشیم، برخلاف احادیث قبلی که دلالت داشتند که نمی‌توان خانه بدهکار را فروخت. راه حل این است که این حدیث درباره موسر و توانگر است و مراد آن است که غیر از این خانه، خانه‌ای دیگر دارد و اگر خانه‌اش فروخته شود، بی‌سرپناه نمی‌شود.
ادامه حدیث که وسائل نقل نکرده است، این است که حضرت امیر به شریح می‌فرماید: هر وقت گرسنه یا خسته هستی، قضاوت نکن. قاضی باید در آرامش قضاوت کند. (کافی ج ۷ ص ۴۱۲)
روشن است که حدیث حکومتی است. اینکه قاضی وقتی ناشتایی نخورده است یا وقتی عصبانی است، قضاوت نکند، حکم شرعی نیست. مسئله شرعی آن است که قاضی باید بر احکام شرعی مسلط باشد و این موارد مذکور که مصادیق هستند، حکومتی هستند.
سند حدیث: عمرو بن ابی المقدام، ثابت بن هرمز و اهل جزیره هرمز است. سلمه بن کهیل و ابی المقدام و عمرو بن ابی المقدام و مسعده بن صدقه در حدیث قبلی بتری هستند.

بتری کیست؟
کشی روایاتی را درباره بتریه نقل کرده است.
کشی ذیل حدیث ۴۲۲ می‌فرماید: «وَ الْبُتْرِيَّةُ هُمْ أَصْحَابُ كَثِيرٍ النَّوَّاءِ، وَ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ، وَ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ، وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ، وَ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، وَ أَبُو الْمِقْدَامِ‏ ثَابِتٍ الْحَدَّادِ، وَ هُمُ الَّذِينَ دَعَوْا إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) ثُمَّ خَلَطُوهَا بِوَلَايَةِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ يَثْبُتُونَ لَهُمَا إِمَامَتَهُمَا، وَ يَنْتَقِصُونَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ، وَ يَرَوْنَ الْخُرُوجَ مَعَ بُطُونِ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَذْهَبُونَ فِي ذَلِكَ إِلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ يُثْبِتُونَ لِكُلِّ مَنْ خَرَجَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(ع) عِنْدَ خُرُوجِهِ الْإِمَامَةَ». (رجال الکشی ص ۲۳۳)
حدیث دیگر این است: «عَنْ سَدِيرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ مَعِي سَلَمَةُ بْنُ كُهَيْلٍ وَ أَبُو الْمِقْدَامِ ثَابِتٌ الْحَدَّادُ وَ سَالِمُ بْنُ أَبِي حَفْصَةَ وَ كَثِيرٌ النَّوَّاءُ وَ جَمَاعَةٌ مَعَهُمْ، وَ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَخُوهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) فَقَالُوا لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) نَتَوَلَّى عَلِيّاً وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ نَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ! قَالَ نَعَمْ. قَالُوا نَتَوَلَّى أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ نَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ! قَالَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ لَهُمْ أَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ فَاطِمَةَ بَتَرْتُمْ‏ أَمْرَنَا بَتَرَكُمُ اللَّهُ، فَيَوْمَئِذٍ سُمُّوا الْبُتْرِيَّةَ». (رجال الکشی ص ۲۳۶)
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ المكندر [الْمُنْكَدِرِ]، وَ عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ الْوَاسِطِيُّ وَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ جَرِيحٍ، وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عُلْوَانَ، وَ الْكَلْبِيُّ، هَؤُلَاءِ مِنْ رِجَالِ الْعَامَّةِ إِلَّا أَنَّ لَهُمْ مَيْلًا وَ مَحَبَّةً شَدِيدَةً، وَ قَدْ قِيلَ إِنَّ الْكَلْبِيَّ كَانَ مَسْتُوراً وَ لَمْ يَكُنْ مُخَالِفاً، وَ قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ بُتْرِيٌّ كَانَتْ لَهُ مَحَبَّةٌ، فَأَمَّا مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ بُتْرِيٌّ، وَ عَبَّادُ بْنُ صُهَيْبٍ عَامِيٌّ، وَ ثَابِتٌ أَبُو الْمِقْدَامِ بُتْرِيٌّ، وَ كَثِيرٌ النَّوَّاءُ بُتْرِيٌّ، وَ عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ بُتْرِيٌّ، وَ حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَامِيٌّ، وَ عَمْرُو بْنُ قَيْسٍ الْمَاصِرِ بُتْرِيٌّ، وَ مُقَاتِلُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْبَجَلِيُّ وَ قِيلَ الْبَلْخِيُّ بُتْرِيٌّ، وَ أَبُو نَصْرِ بْنُ يُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ بُتْرِيٌّ. (رجال الکشی ص ۳۹۰)
می‌توان گفت بتری خوارج است، چون کسی که به حضرت فاطمه سلام‌ﷲ علیها یا به امام باقر علیه‌السلام اهانت کند، خوارج است. نیز می‌توان گفت بتری، زیدی است. زیدی‌های یمن امروزه شیعه هستند ولی نوعاً زیدی‌های یمن چهار امامی‌اند اما ابوبکر و عمر را قبول دارند. در اصول شیعه و در فروع حنفی‌اند. تا چهار امام را قبول دارند و بعدازآن ائمه زیدی را قبول دارند. پس بتریه، شیعه چهار امامی با فقه حنفی هستند و ابوبکر و عمر را هم امام می‌دانند. همچنین می‌توان گفت بتری مذهب جدیدی است.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ‏: إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ وَ سَلَمَةَ وَ كَثِيراً وَ أَبَا الْمِقْدَامِ وَ التَّمَّارَ يَعْنِي سَالِماً، أَضَلُّوا كَثِيراً مِمَّنْ ضَلَّ هَؤُلَاءِ، وَ إِنَّهُمْ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ‏. (رجال الکشی ص ۲۴۰)
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ، قَالَ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ مِنْ كَثِيرٍ النَّوَّاءِ بَرِي‏ءٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. (رجال الکشی ص ۲۴۱)
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حُكَيْمٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذْ جَاءَتْ أُمُّ خَالِدٍ الَّتِي كَانَ قَطَعَهَا يُوسُفُ‏ تَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَ يَسُرُّكَ أَنْ تَشْهَدَ كَلَامَهَا قَالَ، فَقُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَقَالَ أما لا فأدن‏، قَالَ، فَأَجْلَسَنِي عَلَى الطِّنْفِسَةِ، ثُمَّ دَخَلَتْ فَتَكَلَّمَتْ فَإِذَا هِيَ امْرَأَةٌ بَلِيغَةٌ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ، فَقَالَ لَهَا: تُوَلِّيهِمَا! قَالَتْ: فَأَقُولُ لِرَبِّي إِذَا لَقِيتُهُ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي بِوَلَايَتِهِمَا، قَالَ: نَعَمْ. قَالَتْ: فَإِنَّ هَذَا الَّذِي مَعَكَ عَلَى الطِّنْفِسَةِ يَأْمُرُنِي بِالْبَرَاءَهِ مِنْهُمَا، وَ كَثِيرٌ النَّوَّاءُ يَأْمُرُنِي بِوَلَايَتِهِمَا فَأَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ هَذَا وَ اللَّهِ وَ أَصْحَابُهُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ كَثِيرٍ النَّوَّاءِ وَ أَصْحَابِهِ، إِنَّ هَذَا يُخَاصِمُ فَيَقُولُ‏ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ‏، وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏، وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏، فَلَمَّا خَرَجَتْ، قَالَ: إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَذْهَبَ فَتُخْبِرَ كَثِيراً فَيُشَهِّرَنِي بِالْكُوفَةِ، اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ مِنْ كَثِيرٍ بَرِي‏ءٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. (رجال الکشی ص ۲۴۱)
بنابراین مسعده بن صدقه و سلمه بن کهیل و ابی المقدام بتری هستند و بتریه قابل‌اعتماد نیستند.

محل برگزاری