خارج اصول (مفاهیم، عام و خاص) حرم‌مطهر ۱۴۰۱

درس خارج اصول استاد عابدی

دلالت اشاره، مثال‌هایی برای دلالت اشاره در فقه، تعریف دلالت اشاره

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • دلالت اشاره بر مفهوم
  •  مثالهایی برای دلالت اشاره
  • تعریف دلالت اشاره
❋ ❋ ❋

مثال‌هایی برای دلالت اشاره در فقه

در فقه برای دلالت سکوت بر رضا، معمولاً بر سکوت دختر باکره برای عقد نکاح مثال می‌زنند، درحالی‌که سکوت بسیار مثال فقهی دارد که داخل در بحث دلالت اشاره می‌شوند. به‌عنوان‌مثال آیا تقریر معصوم حجت است؟ و منظور از تقریر یعنی سکوت.
مثال دیگر در باب شفعه است؛ اگر شفیع دانست شریک سهم خود را فروخته است و به حق شفعه خود علم پیدا کرد ولی سکوت کرد، این دلیل است بر اینکه بیع درست است و حق شفعه هم ساقط می‌شود.
مثال سوم در بحث خیارات است. چنانچه دلیل اثبات خیار غبن لاضرر باشد، خیار غبن علی الفور است و اگر دلیل خیار غبن اجماع باشد، خیار غبن علی التراخی است. حال اگر خیار غبن علی الفور باشد و کسی که مغبون است متوجه شد که مغبون شده است، درعین‌حال سکوت کرد خیارش ساقط می‌شود.
یکی از احکام خیار این است که باید تصرف منافی حق ذی الخیار انجام نشود؛ مثلاً اگر زید این کتاب را به عمرو فروخت و زید خیار داشت، عمرو حق ندارد کتاب را بفروشد؛ چون منافی با حق ذوالخیار است، لذا اگر عمرو در حضور و دید زید کتاب را فروخت و زید ساکت بود و چیزی نگفت، این سکوت باعث سقوط خیار است. چون اگر می‌خواست خیارش ثابت باشد بایست سکوت نمی‌کرد و عمرو را از فروختن نهی می‌کرد.
آیه شریفه می‌فرماید: «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَادِقُونَ» (حشر/۸) معنای آیه روشن است، اما می‌شود از آیه استفاده کرد که اگر کسی هجرت کرد، اگر اموالش به دست کفار افتاد، کفار مالک می‌شوند و ملکیت مسلمان از این مال زائل می‌شود. مثلاً پیامبر دو خانه در مکه داشتند، یکی را مادرش حضرت آمنه به ارث گذاشته بود و یکی را حضرت خدیجه به ایشان داده بود. وقتی به مدینه هجرت کرد این خانه‌ها را کفار گرفتند. بعد از ده سال که حضرت به مکه تشریف آورد، این خانه‌ها را پس نگرفت. می‌توان گفت این خانه‌ها مال پیامبر نیست، چون آیه می‌فرماید فقرای از مهاجرین که از دیار خود اخراج شدند. این یک نوع دلالت اشاره است.
فراوان در روایات آمده است: «ثمن الکلب سحت» (کافی ج ۵ ص ۱۲۰) یا «السحت ثمن المیته و ثمن الکلب الحدیث» (کافی ج ۵ ص ۱۲۷) دلالت مطابقی روشن است که پول خریدوفروش سگ حرام است. آیا می‌توان از این روایت استفاده نمود که خریدوفروش سگ حلال است، یعنی معامله‌اش باطل نیست و درست است؛ به خاطر اینکه فرموده ثمن، یعنی می‌خواهد بفرماید معامله صحیح است اما گناه دارد وگرنه اگر معامله باطل باشد ثمن اصلاً ثمن نیست. علت اینکه آخوند در کفایه فرموده است: «بعضی گفته‌اند نهی از معامله دلیل بر صحت معامله است» از همین باب است. یعنی چیزی که صحیح واقع نشود نهی از آن معنا ندارد و باید متعلق نهی مقدور باشد.
آیه شریفه¬ دیگر که دلالت اشاره در آن خیلی واضح است، این آیه شریفه است: «فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُلُثُ» (نساء/۱۱) فرزندی که از دنیا رفته است و پدر و مادر دارد، مادر این فرزند یک‌سوم ارث می‌برد. حال پدر چه مقدار ارث می‌برد؟ دلالت مطابقی آیه این است که وارث اگر تنها پدر و مادر است، مادر یک‌سوم می‌برد، دلالت اشاره آن است که بقیه اموال مال پدر است و این را از دلالت اشاره متوجه شویم. اینکه بقیه اموال مال پدر است از آیه به‌خوبی استفاده می‌شود و دلالتش هم دلالت اشاره است.
آیه شریفه دیگر که چند بار در قرآن آمده است: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (بقره/۲۳۳) بعد می‌فرماید: «وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره/۲۳۳) و علی المولود له یعنی رزق و کسوت این بچه به عهده پدر است. آیا می‌توان از آیه استفاده کرد: «انت و مالک لابیک»؟ این بچه خودش و هر چه دارد مال پدر است؛ چون فرمود المولود له. اگر دلیل شرعی نداشتیم که نمی‌توان مالک آدم حر شد، اصلاً می‌گفتیم خود بچه هم ملک پدر است، چون آیه فرمود المولود له؛ اما چون بچه حر است و نمی‌توان مالک حر شد، در این صورت می‌توانیم بگوییم مال بچه، مال پدر است. شاید به خاطر همین آیه باشد که پیامبر فرمود: «انت و مالک لابیک» (کافی ج ۵ ص ۱۳۵). آیا می‌توان گفت تمام خرج بچه با پدر است نه مادر؟ نمی‌شود گفت نصف خرج به عهده مادر است و نصف آن به عهده پدر؛ چون فرمود علی المولود له. یعنی بچه مال پدر است پس او باید خرج بچه را بدهد و درمجموع هم خرج زن را و هم خرج بچه را بدهد.

تعریف دلالت اشاره

تعریف اشاره این است: الدلالة علی غیر مقصود سواء کانت من لفظ او من غیر لفظ و من غیر سیاق اللفظ. دلالت اشاره یعنی دلالت لفظ یا غیر لفظ (چون در آینده خواهیم گفت که دلالت اشاره گاهی غیرلفظی است) و سیاق کلام برای او نباشد. سیاق کلام را بعداً بحث می‌نماییم. کلام دلالتی غیر مقصود دارد، مثلاً ثمن الکلب سحت، مقصود این است که ثمن کلب حرام است، اما غیر مقصودش این است که حال معامله درست است یا باطل؟ اما گاهی یک کلام نیست، بلکه دو سه آیه یا روایت را کنار هم می‌گذاریم و از آن چیزی استنباط می‌کنیم مثل امیرالمؤمنین که دو آیه را کنار هم گذاشت و استفاده‌ای کرد. یعنی دلالت اشاره گاهی دلالت یک کلام است و گاهی دلالت از ترکیب دو کلام مطلبی استفاده می‌شود.
به‌عبارت‌دیگر در رابطه با قرآن بحث می‌کنیم که آیا می‌شود در مورد کلام خداوند متعال بگوییم چیزی مقصود خدا نباشد، یا اینکه خداوند علم غیب دارد و به همه‌چیز اشراف دارد. معصومین هم که به اذن خداوند علم غیب دارند. اینکه می‌گوییم دلالت اشاره یعنی دلالت غیر مقصود، چیزی که متکلم توجه ندارد اما از کلامش استفاده می‌شود، عرفی بحث می‌کنیم. این کلام خداوند را اگر مثلاً زید این حرف را می‌زند آیا چنین چیزی را می‌رساند؟
نکته دیگر این است که دلالت اشاره گاهی خفی است و گاهی جلی. اشاره جلی مثل آیه‌ای که فرمود: «فَلِأُمِّهِ الثُلُثُ» و اشاره خفی مثل روایت: «ثمن الکلب سحت» که بسیاری از فقها اشکال دارند.
بحث از ارکان و شرایط دلالت اشاره، بحث فلسفی است که صرف‌نظر می‌کنیم. جلسه بعد درباره حجیت و عدم حجیت دلالت اشاره را بحث خواهیم نمود.

محل برگزاری