خارج فقه (نظام اقتصادی اسلام) حرم مطهر ۱۴۰۴

درس خارج فقه استاد عابدی

حرمت ربا، روایات حرمت ربا، معنای روایات حرمت ربا

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • حرمت ربا
  • روایت شیعه درباره حرمت ربا
  • روایت اهل سنت درباره حرمت ربا
  • پاسخ استاد به کلام ابن جوزی
❋ ❋ ❋
حرمت ربا

حرمت ربا و اینکه از گناهان است و از ضروریات دین حرمت ربا است روشن است. اگر چیزی از ضروریات دین باشد نیاز به استدلال ندارد و یقینی است. حتی اگر کسی آن را از ضروریات دین نداند، حرمت ربا مسلم است و از قرآن، روایات و اجماع دلیل دارد.

روایات شیعه درباره حرمت ربا

۱. محمد بن یعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبدﷲ علیه‌السلام قال: درهم ربا أشد من سبعین زنیة کلها بذات محرم (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۱۷ ابواب الربا باب اول ح ۱)

نکته ادبی: ابتدا به ذهن می‌آید که درهم ربا مضاف و مضاف‌الیه است اما حدیث ۶ همین باب می‌فرماید: درهم واحد رباً. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۱۹ ابواب الربا باب اول ح ۶) واحد صفت درهم است و روا نمی‌تواند مضاف‌الیه پس از صفت باشد ولی می‌توان برای یک موصوف دو صفت آورد. پس به قرینه حدیث ۶ در حدیث اول هم صفت و موصوف است.

سند حدیث: شیخ کلینی از عده‌ای از اصحاب که موثق هستند این حدیث را نقل کرده است. در کتاب‌های حدیثی این‌گونه حدیث را می‌گویند: رواه الکلینی عن اصحابه، یعنی اصحابنا به معنای اساتید و دوستان کلینی است نه به معنای اصحاب شیعه. به‌هرحال در عده‌ای از اصحاب، افراد موثق و معتبر وجود دارند.

ابن ابی عمیر موثق است و ایشان همان کسی است که امام خمینی در تحریرالوسیله فقط اسم ایشان را آورده است. (تحریر الوسیله ج ۱ ص ۶۱۸)

در مورد هشام بن سالم روایات فراوانی داریم که فرموده‌اند: «لَیْسَ الْقَوْلُ مَا قَالَ الْهِشَامَانِ». (کافی ج ۱ ص ۱۰۵)، یعنی در اعتقادات کلام دو هشام صحیح نیست. هشام بن سالم معتقد به تجسیم بوده است و اعتقاد به جسمانیت خدا، کفر است و معتقد به آن نجس است. بااین‌حال هشام از بزرگان بوده و عادل و موثق است. به‌احتمال‌زیاد در زمان هشام بن سالم کلمه جسم به معنای موجود است. اگر کسی بگوید خدا موجود است، مسلمان است ولی اگر کسی بگوید خدا جسم است و قابل‌رؤیت است، کافر است. مسلماً هشام قائل بوده که خدا قابل‌رؤیت نیست. علت اینکه ائمه فرموده‌اند قول هشام صحیح نیست، این است که اسماء و صفات خدا توقیفی هستند و جایز نیست کلمه‌ای که در مورد خدا صحیح است ولی در شرع نیامده است، به کار برد. مثلاً کسی نمی‌تواند در دعا بگوید: یا واجب‌الوجود. روایاتی که از اعتقادات هشام نهی می‌کنند، یعنی از استفاده از اسامی برای خدا که در شرع نیامده است نهی می‌کنند چون اسما و صفات خدا توقیفی هستند.

در کتاب‌های متکلمین اهل سنت آمده است که اسماء خدا توقیفی است یعنی اسم‌هایی که در شرع به کار نرفته است برای خدا به کار نبرید و این مطلب از کتاب‌های اهل سنت به کتاب‌های شیعه آمده است. هیچ وهابی نیست که در کتابش بنویسد خدا موجود است. شیعه می‌گوید اسماء و صفات خدا توقیفی است ولی معنایش آن چیزی نیست که اهل سنت می‌گویند. کلمه خدا و یزدان را می‌توان برای خدا به کار برد بااینکه در آیات و روایات استعمال نشده‌اند یعنی ترجمه‌ها جایز است ولی کلماتی که در شرع نیامده است مراد است مثل‌اینکه بگوییم خدا قدیم بالذات است.

احتمالاً معنای توقیفی بودن اسماء خدا آن است که اسم‌های خدا جای مشخصی دارند. مثلاً در قل هو ﷲ احد، هو مقام غیب الغیوبی است، ﷲ مستجمع جمیع صفات کمال است و احد یکی از کمالات است که وحدانیت است. اولی که غیب محض است، دومی اسم الوهیت خدا و سومی اسم یکی از صفات خداست. این معنای توقیفیت اسماء و صفات است که شیعه می‌گوید نه آنچه اهل سنت معتقدند.

سند حدیث، صحیح است. حدیث دو سند دیگر دارد که نیاز به بررسی ندارد.

حدیث ۵: وبإسناده عن الحسین بن سعید، عن حماد بن عیسی ، عن الحسین بن المختار، عن أبی بصیر، عن أبی عبدﷲ علیه‌السلام قال: درهم ربا أشد من ثلاثین زنیة کلها بذات محرم مثل عمة وخالة. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۱۸ ابواب الربا باب اول ح ۵)

صاحب وسائل سند دیگری را ذکر می‌کند: ورواه فی (المجالس) عن أحمد بن علی بن إبراهیم عن أبیه، عن جده، عن محمد بن عیسی ، عن الحسین بن المختار نحوه. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۱۹ ابواب الربا باب اول ح ۵)

در تمام فقه تنها این حدیث چنین سندی دارد. اگر سند درست باشد، علی بن ابراهیم پسری دارد به نام احمد که فقط همین یک حدیث از او نقل شده است. در امالی صدوق از احمد نقل شده که استاد صدوق می‌شود. صدوق نام استاد خود را که آورده است، ترضیّ کرده و فرموده است رضوان‌ﷲ علیه و این دلالت بر مدح می‌کند هرچند دلالت بر وثاقت ندارد.

حدیث ۱۲: وبإسناده عن حماد بن عمرو، وأنس بن محمد عن أبیه، عن جعفر بن محمد، عن آبائه، عن النبی صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله – فی وصیته لعلی علیه‌السلام – قال: یا علی، الربا سبعون جزء فأیسرها مثل أن ینکح الرجل أمّه فی بیت ﷲ الحرام. یا علی، درهم ربا أعظم عند ﷲ من سبعین زنیة کلها بذات محرم فی بیت ﷲ الحرام. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۱ ابواب الربا باب اول ح ۱۲)

حدیث ۱۴:  وفی (معانی الاخبار) عن أحمد بن الحسن القطان، عن أحمد بن یحیی بن زکریا، عن بکر بن عبدﷲ بن حبیب، عن تمیم بن بهلول، عن أبیه، عن عبدﷲ بن الفضل الهاشمی قال: قلت لابی عبدﷲ علیه‌السلام : ما معنی قول المصلی فی تشهده: لله ما طاب وطهر وما خبث فلغیره؟ قال: ما طاب وطهر کسبک الحلال من الرزق، وما خبث فالربا. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۲ ابواب الربا باب اول ح ۱۴)

حدیث ۱۹: وعن جمیل بن دراج، عن أبی عبدﷲ علیه‌السلام قال: درهم ربا أعظم عند ﷲ من سبعین زنیة کلها بذات محرم فی بیت ﷲ الحرام. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۳ ابواب الربا باب اول ح ۱۹)

حدیث ۲۲: قال: وقال أبو عبدﷲ علیه‌السلام : درهم ربا أعظم من عشرین زنیة بذات محرم. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۴ ابواب الربا باب اول ح ۲۲)

روایت اهل سنت درباره حرمت ربا

حدیث ۱: حَدَّثَنَا عِکْرِمَةُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَحْیَی بْنِ أَبِی کَثِیرٍ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ أَبی هربرة عَن النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:   «الرِّبَا سَبْعُونَ بَابًا أَصْغَرُهَا کَالزَّانِی یَنْکِحُ أُمَّهُ». (الموضوعات ابن جوزی ج ۲ ص ۲۴۵)

حدیث ۲: وَأما حَدِیث ابْن عَبَّاس فَأَنْبَأَنَا مُحَمَّدُ بن عبد الملک أَنبأَنَا الجوهری عَن الدَّارقطنی عَن أبی حَاتِم بن حبَان أَنبأَنَا الْحُسَیْن بن عبد ﷲ الْقطَّان حَدثنَا الْوَلِید ابْن عُتْبَةَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خُمَیْرٍ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ عَنْ حَنَشٍ عَنْ عِکْرِمَة عَن ابْن عَبَّاس عَن رَسُول ﷲ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ أَکَلَ دِرْهَمًا رِبًا فَهُوَ مِثْلُ سِتَّةٍ وَثَلاثِینَ زَنْیَةً وَمَنْ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ فَالنَّارُ أَوْلَی بِهِ». (الموضوعات ابن جوزی ج ۲ ص ۲۴۵)

ابن جوزی پس از نقل این روایات می‌نویسد: «قَالَ المُصَنّف قلت:  وَاعْلَم أَن مِمَّا یرد صِحَة هَذهِ الْأَحَادِیث أَن الْمعاصِی إِنَّمَا یعلم مقادیرها بتأثیراتها وَالزِّنَا یفْسد الْأَنْسَاب، وَیصرف الْمِیرَاث إِلَی غیر مستحقیه، ویؤثر من القبائح مَا لَا یوثر أکل لفمة لَا تتعدی ارْتِکَاب نهی، فَلَا وَجه لصِحَّة هَذَا». (الموضوعات ابن جوزی ج ۲ ص ۲۴۸)

پاسخ استاد به کلام ابن جوزی

اهل سنت این روایات را درست نمی‌دانند. اولاً این کلام ابن جوزی با مذهب اهل سنت جور درنمی‌آید چون بسیاری از این روایات در بخاری و مسلم نقل شده‌اند و اگر فاسقی حدیثی را نقل کند که در مسلم و بخاری باشد اهل سنت آن را قبول می‌کند. ثانیاً بزرگی و کوچکی یک گناه، تعبد شرع است و نمی‌توان از اثر یک گناه فهمید که گناه بزرگ است یا کوچک.

روایات صحیح و متعددی داریم که یک درهم ربا از ۷۰ زنا با محارم شدیدتر است. مقاله‌ای نوشته شد و بعداً تبدیل به کتاب شد که مرحوم سید جلال آشتیانی تناقض‌هایی دارد و مؤلف آن‌ها را از کتاب‌های ایشان استخراج کرد. درحالی‌که اخلاق یا عرفان مثل فلسفه و کلام نیست. ممکن است کسی در عرفان چیزی را بگوید و بعداً چیز دیگری بگوید. در اخلاق می‌توان گفت بدترین گناه غیبت است و در جای دیگر گفت بدترین گناه دروغ است. نگاه فلسفی به مطالب اخلاقی یا عرفانی اشتباه است.

پس روایات را نمی‌توان این‌گونه معنا کرد که اگر امر دایر شد بین زنا و ربا، می‌توان زنا را انجام داد و زنا مقدم است.

احتمالاً معنای روایات این است که زنا گناه مخفی است اما ربا همیشه علنی است. رباخوار، ربادهنده، دو شاهد ربا و کاتب ربا توجه ربا می‌شوند اما معمولاً کمتر کسی متوجه زنا می‌شود. احتمالاً معنای روایات این است که بستگی دارد گناه در جامعه چقدر شیوع پیدا کند. علنی بودن و شیوع ربا و خفا زنا تأثیر دارد.

ابن جوزی گفت زنا، نسل را خراب می‌کند و موجب می‌شود ارث به‌جای دیگر برود. پاسخ می‌دهیم در بسیاری از موارد زنا اصلاً بچه متولد نمی‌شود؛ و نیز نگاه فلسفی به روایات اخلاقی صحیح نیست.

محل برگزاری