مباحث مطرح شده در این جلسه:
- بررسی حرمت مطلق ربا
بررسی حرمت مطلق ربا
آیا ربا مطلقا حرام است یا علاوه بر گیرنده ربا برای ربا دهنده هم حرام است؟
قدر مسلم روایات این است که گیرنده ربا حرام انجام میدهد.
سید یزدی در عروه الوثقی میفرماید: ربا بر گیرنده، دهنده، نویسنده و کاتب حرام است. «کما یحرم أخذ الربا یحرم دفعه، بل یحرم کتابته والشهادة علیه». (عروه الوثقی ج ۶ ص ۹)
به عبارت دیگر آیا کار دهنده و نویسنده و شاهد ربا به عنوان مقدمه حرام، حرام است یا به عنوان حرمت نفسی حرام است؟ در چند روایت صریحاً آمده است که پیامبر کاتب یا شاهد ربا را لعن کرده است و صاحب عروه از این لعن پیامبر استفاده کرده که فعل حرام انجام میدهند.
آنچه در روایات آمده است کلمه آکل و موکل است که اسم فاعل مجرد و مزید هستند. آکل یعنی گیرنده ربا اما آیا موکل به معنای دهنده ربا است یا معنای دیگری دارد؟ احتمالاً در ذهن فقها این بوده است که موکل یعنی خوراننده نه کسی که میخورد و میخوراند یعنی دهنده ربا. در کتابهای لغت موکل به معنای معطی به کار رفته است که به معنای دهنده ربا میشود ولی در برخی از کتابهای لغت موکل را هم خوراک معنا کردهاند و بر این اساس در موکله ضمیر به آکل برمیگردد یعنی کسی که هم خوراک و هم سفره رباخوار میشود. اگر ضمیر به ربا برگردد، موکله یعنی کسی که ربا را میخوراند به رباخوار که همان دهنده ربا میشود.
محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمد بن قیس، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: قال أمیرالمؤمنین علیهالسلام : آکل الربا ومؤکله وکاتبه وشاهداه فیه سواء. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۶ ابواب الربا باب ۴ ح۱)
محمد بن الحسن بإسناده عن الحسین بن سعید، عن الحسین بن علوان، عن محمد بن خالد ، عن زید بن علی، عن آبائه، عن علی علیهمالسلام قال: لعن رسول ﷲ صلیﷲعلیهوآله الربا وآکله وبائعه ومشتریه وکاتبه وشاهدیه. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۷ ابواب الربا باب ۴ ح۲)
این حدیث در حدائق نقل شده است که کلمه موکله را هم دارد ولی وسایل کلمه موکله را ندارد. مشتری به معنای کسی است که ربا میدهد و بایع و آکل یکی است که ربا میخورد. احتمالاً این حدیث قرینه است که موکل به معنای دهنده نیست چون مشتری را دارد.
محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن شعیب بن واقد، عن الحسین بن زید، عن الصادق، عن آبائه علیهمالسلام – فی مناهی النبی صلیﷲعلیهوآله – أنه نهی عن أکل الربا وشهادة الزور وکتابة الربا، وقال: إن ﷲ لعن آکل الربا ومؤکله وکاتبه وشاهدیه. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۱۲۷ ابواب الربا باب ۴ ح۳)
در روایات کلمهای که صریح و واضح باشد که رسول خدا دهنده ربا را لعن کرده است ندارد. احتمال دارد که موکل به معنای دهنده ربا باشد ولی مشتری به معنای دهنده است.
سند حدیث اول صحیح است.
در حدیث دوم محمد بن خالد و حسین بن علوان موثق نیستند.
در حدیث سوم محمد بن علی بن الحسین یعنی شیخ صدوق با سند خود از شعیب بن واقد از حسین بن زید از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
در جلد چهارم من لایحضره الفقیه حدیث معروفی از پیامبر نقل شده است که پیامبر از ۴۰۰ چیز نهی فرموده است و این حدیث به حدیث مناهی النبی معروف است. (من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۳ ح ۴۹۶۸)
در کتب رجال قدیم شعیب بن واقد مطرح نشده است ولی در کتابهای رجال متاخر مطرح شده است ولکن با توجه به روایات او میتوان گفت مدح دارد و روایات او حسنه میشود.
سند شیخ صدوق شعیب بن واقد: محمد بن زکریا از شعیب نقل کرده است. در شرح حال او نوشتهاند: واسع العلم و کان اخباریا. محمد بن زکریا در سال ۳۰۷ زنده بوده است و از علی بن ابراهیم حدیث شنیده است و در سال ۳۳۹ این حدیث را نقل کرده است. شیخ انصاری در رسائل میگوید: اخباری قرن ۱۲ و ۱۳ با اخباری در قرن ۴ متفاوت است. کسی که در قرن ۴ اخباری است یعنی کسی که زیاد دنبال حدیث بوده و نقل میکرده است.
شیخ صدوق از حمزه بن محمد بن احمد بن جعفر نقل میکند. حمزه استاد صدوق میشود ولی توثیق ندارد و مجهول است، لذا حدیث ضعیف میشود. شیخ صدوق اساتید زیادی دارد که در رجال شناخته شده نیستند.
حمزه بن محمد علوی از عبدالعزیز بن محمد بن احمد نقل میکند. عبدالعزیز قزوینی است ولی در قم ساکن شده و وفات نموده است اما مجهول است و توثیق ندارد.
ولیکن این حدیث مناهی النبی را تقریباً همه فقها قبول دارند و این حدیث از طریق این افراد نقل شده است. آیا میتوان گفت چون حدیث مورد قبول است راویان آن نیز موثق هستند؟ اهل سنت در کتابهای رجال بحث نمیکنند که فلان راوی ثقه است یا ضعیف است؛ بلکهٔگویند آیا فلان راوی در کتابهای صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است؟ و نیز بین حدیث و راوی فرق میگذارند. مثلاً اگر خوارج در بخاری حدیث نقل کنند، با اینکه همه قبول دارند خوارج فاسد و کافرند ولی اهل سنت میگویند حدیث معتبر است با اینکه راوی معتبر نیست. در این حدیث هم میگوییم حدیث معتبر است ولی راویان آن معتبر نیستند.
حدیث اول سند و دلالت خوبی دارد ولی عبارت آن عیناً در صحیح بخاری آمده است لذا شک میکنیم که شاید از صحیح بخاری گرفته شده باشد.
بنابراین دلیل واضحی که هم سند و هم دلالت خوبی داشته باشد اینکه ربا دهنده حرام انجام میدهد نداریم ولی مشهور آن است که ربا دهنده فعل حرام انجام میدهد لذا باید بگوییم دهنده ربا حرام انجام میدهد.
شهید اول در دروس فرموده است: روشن است که گیرنده ربا حرام انجام میدهد ولی دهنده ربا اگر مجبور باشد و ضرورت داشته باشد، اشکالی ندارد. (الدروس ج ۳ ص ۳۰۵)
صاحب جواهر کلام شهید اول را نقل نموده و فرموده است در بعضی موارد ضرورت درست است. مقصود ایشان آن است که اگر حیله ربا امکان نداشت، ربا دادن عند الضروره اشکالی ندارد. (جواهر الکلام ج ۲۳ ص ۳۳۳)
سید یزدی از اشکال کرده است: اگر مسئله ضرورت پیش بیاید فرقی بین ربا دهنده و ربا گیرنده نیست و بر هر دو حلال است.
ولیکن میتوان گفت علت فرق گذاشتن شهید اول بین دافع و قابض این است که در واقعیت خارجی آن کسی که معمولاً ضرورت دارد دافع یا دهنده است نه قابض یا گیرنده.
صاحب جواهر فرموده است: در بعض موارد ضرورت، و با دادن اشکال ندارد و مرادش این است که اگر حیله ربا امکان نداشت صحیح است.
پاسخ میدهیم اگر کسی حیله ربا را جایز بداند، دیگر ضرورتی نیست. باید بگوییم اگر ضرورت دارد، عند الضروره هر حرامی حلال است.